-
من و تو مال هم نبودیم
یکشنبه 10 آذرماه سال 1387 19:37
انگار زدی زیر همه ی حرف هات حتما فکر کردی من بودم بازیچه ی دستات اون دست های به ضاهر پاک تو لعنت خدا به تو ، زات تو، و امثال تو.
-
تا گل هیچ
دوشنبه 4 آذرماه سال 1387 15:46
می رفتیم، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سیاه ! راهی بود از ما تا گل هیچ . مرگی در دامنه ها ، ابری سر کوه ، مرغان لب زیست. می خواندیم : "بی تو دری بودم به برون، و نگاهی به کران، و صدایی به کویر." می رفتیم، خاک از ما می ترسید، و زمان بر سر ما می بارید. خندیدیم: ورطه پرید از خواب ، و نهان ها آوایی افشاندند. ما...
-
لعنت خدا به تو ، زات تو، و امثال تو.
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 12:46
انگار زدی زیر همه ی حرف هات حتما فکر کردی من بودم بازیچه ی دستات اون دست های به ضاهر پاک تو لعنت خدا به تو ، زات تو، و امثال تو.